یادت هست؟

رفته بودیم شبی سمت حرم یادت هست‌ ؟


خواستم مثل کبوتر بپرم یادت هست‌ ؟


توی این عکس به جا مانده عصا دستم نیست‌


پیش از آن حادثه پای دگرم یادت هست‌ ؟


رنگ و رو رفته ترین تاقچه خانه مان‌


مهر و تسبیح و کتاب پدرم یادت هست‌ ؟


خانه کوچکمان کاهگلی بود ، جنون‌


در همان خانه شبی زد به سرم یادت هست‌ ؟

 

قصد کردم که بگیرم نفس دشمن را


و جگرگاه ستم را بدرم یادت هست‌ ؟


خواهر کوچک من تند قدم بر میداشت‌


گریه می کرد که او را ببرم یادت هست‌ ؟


گریه می کرد در آن لحظه عروسک میخواست‌


قول دادم که برایش بخرم ، یادت هست‌ ؟


راستی شاعر همسنگرمان اسمش بود


اسم او رفته چه حیف از نظرم یادت هست‌ ؟


شعرهایش همه از جنس کبوتر ، باران‌


دیرگاهی است از او بی خبرم یادت هست‌ ؟


آن شب شوم ، شب مرده ، شب دردانگیز


آن شب شوم که خون شد جگرم یادت هست‌ ؟


توی اروند در آن نیمه شب با قایق‌


چارده ساله علی ،‌ همسفرم یادت هست‌ ؟


ناله ای کرد و به یک باره به اروند افتاد


بعد از آن واقعه خم شد کمرم یادت هست‌ ؟


سرخ شد چهره اروند و تلاطم می کرد


جستجوهای غم انگیز ترم یادت هست‌ ؟


مادرش تا کمر کوچه به دنبالم بود


بسته ای داد برایش ببرم یادت هست‌ ؟


بعد یک ماه همان کوچه ، همان مادر بود


ضجه های پسرم ، هی پسرم یادت هست‌ ؟


چارده سال از آن حادثه ها می گذرد


چارده سال چه آمد به سرم یادت هست‌ ؟


توی این صفحه به این عکس کمی دقت کن‌


توی صف از همه دنبالترم یادت هست‌ ؟


لحظه ‌ای بود که از دسته جدا افتادم‌


لحظه ای بعد که بی بال و پرم یادت هست‌ ؟


اتفاقی که مرا خانه نشین کرد افتاد


و نشد مثل کبوتر بپرم یادت هست‌ ؟


“خدابخش صفادل”

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.