#در محضر علماء

آیت الله مظاهری فرمود:

راجع به بلاهای اجتماعی برخی می گویند: عده ای در اجتماع مرتکب گناه می شوند، چرا بلا و مصیبت برای همه می آید؟ جوابش امام باقر (علیه السلام) داده اند. ایشان می فرمایند: به شعیب نبی (علیه السلام) خطاب شد: صد هزار نفر از قوم تو دچار عذاب می شوند؛ چهل هزار نفر آنها افراد شرور و گناهکار و شصت هزار نفر، خوبان امت هستند. گفت: خدایا بدها به آتش گناهشان می سوزند. خوب ها چرا عذاب می شوند؟ خطاب شد: برای اینکه بدها گناه می کردند و خوب ها بی تفاوت بودند و امر به معروف و نهی از منکر نکردند.

بنابراین همه باید توجه داشته باشند که مکافات عمل، تقصیر خداوند نیست و آن ذات بی همتا برای کسی بد نخواسته و نمی خواهد، بلکه گناهان فردی و اجتماعی، خود به خود موجب مکافات عمل می شود. بلکه طبق فرمایش امام رضا (علیه السلام) گناهان تازه تازه، بلاهای تازه تازه نیز به دنبال دارد.

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری

چکیده پایان نامه نقش قناعت در سعادت انسان

بی­‌تردید یکی از مهم­ترین نیازهای انسان کسب آرامش و احساس رضایتمندی از زندگی است. در دنیای کنونی که تجمّل‌گرایی، تنوع­‌طلبی­های افراطی و دنیازدگی، زندگی افراد بشر را تحت تأثیر خود قرار داده و آرامش و رضایت­مندی آن­ها را مختل ساخته، یکی از چیزهایی که می­تواند به یاری انسان شتافته و او را از این بحران خارج سازد، قناعت است.

قناعت استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده­روی در هزینه­ها و مصارف و رضایت به نعمت­های الهی است.

قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) نیز بر اهمّیّت وجود صفت قناعت در اخلاق و رفتار انسان تأکید ویژه­ای داشته و راه رسیدن به عزّت نفس و برخورداری از حیات طیبه را ثمره قناعت می­دانند.

 

هر روز با یکی از #شهدای شهرستان کازرون

دیدار طلاب مدرسه الزهرا سلام الله شهرستان کازرون با خانواده شهید سجاد دهقان

در این دیدار همسر شهید در وصف همسر خود گفت: سجاد متولد 11 خردادماه 1362 در بود. سجاد کاردانی رشته برق دانشگاه امام حسین  و کاردانی رشته شیمی پالایش گاز را داشت.  

سجاد همیشه با وضو بود. خیلی از غیبت کردن بدش می‌آمد. یکی از بارز‌ترین ویژگی‌هایش حیا و سر به زیری بود. از حقوقی که داشت برای انجام کارهای خیر هزینه می‌کرد. در انجام مسئولیت بالاترین دقت عمل را داشت. با بچه‌ها مانند خودشان بود. زبان آنها را خوب متوجه می‌شد. وقتی از سر کار می‌آمد پسرمان حامد را با خودش بیرون می‌برد و می‌گفت: از صبح با شما بود حالا وظیفه من است که او را سرگرم کنم. یکی از دلایلی که سجاد خودش را به جمع شهدای حرم بی‌بی رساند، اخلاص و پاکی‌اش بود. بسیار با خلوص نیت کار می‌کرد. بارها به خودم می‌گفتم: خدایا شکرت که بنده‌ای به این خوبی آفریدی. همسرم بسیار شیفته اهل بیت بود. ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا(س) داشت در نهایت هم مثل او به شهادت رسید.

 

سجاد علاقه‌ای خاص به شهدا داشت. همیشه عکس‌ها و فیلم‌های شهدای دفاع مقدس را به خانه می‌آورد. از شهدا خیلی حرف می‌زد و می‌گفت: خوش به سعادتشان که عاقبت بخیر شدند و با بهترین نوع مرگ با خدای‌شان ملاقات کردند. خانواده سجاد در دوران دفاع مقدس در جبهه حضور داشتند. برادرشان از جانبازان غیور این دوران با شکوه هستند. من خودم به شخصه هیچ وقت تصور مرگ طبیعی را برای سجاد نمی کردم همیشه می دانستم شهید می شود. چون فراتر از خوب بود و پایانی نمی‌توانست غیر از شهادت داشته باشد که لایقش باشد. خیلی زیاد حرف شهادت را می زد بخصوص از سال 92 که برای اولین مرتبه سوریه رفت. می گفت: دعا کن من شهید شوم . من هم می گفتم: الان زود است بگذار در سن بالاتر. می گفت : شهادت لیاقت می خواهد ما کجا شهدا کجا. تولد 30 سالگی اش خیلی ناراحت بود که هنوز هست و شهید نشده است. تولد حضرت فاطمه(سلام‌الله علیها) بود. سجاد مثل همیشه با روی خندان از سر کار آمد. بعد از چند دقیقه گفت: خانم اشکال نداره، تو راضی هستی که من هدیه‌ای که پادگان برای روز زن داده است، بدهم به بنده خدایی که لازم دارد؟ گفتم: نه چه اشکالی دارد؟ من از خدام است. من تازه چادر گرفتم فعلاً لازم ندارم. من آن روز نپرسیدم چادر رو برای چه کسی می‌خواهی، تا اینکه بعد از شهادت همسرم، یکی از دوستانش به من گفت موضوع چه بوده. گفت: در دانشگاه یک دختر خانم بود حجاب خوبی نداشت. سجاد به دوستش می‌گوید برو با این خانم صحبت کن ببین چرا حجابش این طور است. سجاد  به دلیل حیای زیاد خودش با دختر خانم حرف نمی‌زند. دختر خانم هم گفته بود به دلیل مشکلات مالی نمی‌توانم چادر تهیه کنم. اتفاقاً همان روز چادر را به ما هدیه دادند. سجاد آن روز چادر را می‌برد برای این خانم و خدا را شکر از آن روز تا حالا استفاده می‌کنند.

17 بهمن بود که خبر شهادتش را به من دادند. سجاد روز قبلش یعنی 16 بهمن ماه 1394 حوالی ساعت 11 به شهادت رسیده بود. با اصابت شش گلوله به پیکرش. سجادم در روند اجرای عملیات آزاد‌سازی نبل و الزهرا در حلب شهید شد. بچه‌ها برای باز گرداندن پیکرش خیلی به زحمت افتاده بودند و اجازه نداده بودند تا پیکر سجادم را داعشی‌ها با خود ببرند.

 

آینده روشن #ایران به روایت رهبر انقلاب

جوان ها به چشم خود خواهند دید

1- با همه وجود معتقدم: خدای متعال این را فرموده است که آینده متعلق است به مومنین، متعلق است به صالحین، متعلق است به مجاهدین فی سبیل الله، در این هیچ تردیدی نیست؛ این یک وعده الهی است، اما اگر کسی دچار وسوسه و تردید هم بشود وعده الهی هم دل او را آرام نکند، تجربه ها باید دل او را آرام کند. بنده مکرّر این را عرض می کنم و با همه ی وجود اعتقاد به این معنا دارم اگر چنانچه هیچ وعده ای هم به ما داده نشده بود، با این تجربه هایی که ملت ایران از سی و چهل سال پیش به این طرف دارد، باید یقین می کرد که آینده متعلق به او است؛ باید یقین می کرد که پیروزی متعلق به او است. 96/3/6

2-هرچه می گذرد اعتقادم به فردای بهتر، بیشتر می شود: ان شالله فردای این کشور از امروز این کشور به مراتب بهتر خواهد بود و انقلاب پیشتر خواهد رفت. البته مشکلات داریم؛ این مشکلاتی را که آقایان در سخنرانی ها می گویند؛ بنده به اغلب آن ها مطلع هستم و مشکلات مردم، مشکلات معیشتی است و این ها قابل حلّ است. 96/12/26

3-شما جوان ها به چشم خواهیددید: بدانید اگر چنانچه با این روحیه ای که امروز شما دارید و نشان می دهید، این ملت پیش برود حرکت کند تردیدی نیست که در آینده ی نه چندان دوری خواهد توانست به اوجی در دنیا برسد که در تعاملات جهانی، همیشه دست برتر را داشته باشد و بتواند مقاصد خودش را پیش ببرد این چیزی است که حتمی و قطعی است و شما جوان های عزیز ان شاء الله این را با چشم خودتان خواهید دید و آن روز تجربه خواهید کرد این پیشرفت عظیمی را که به برکت اسلام و به برکت انقلاب اسلامی در کشور به وجود آمده است. 97/8/12

#شهید امیر توکل کامبوزیا

امیر توکل کامبوزیا دانشمند و از فرزندان مشیر دیوان (یکی از بزرگان دربار قاجار) است. وی در سال 1312 برای آبادانی مزرعه خود در زاهدان به اطراف آن شهر هجرت و مزرعه و کتابخانه خود را گسترش داد.

ایشان مخالف سر سخت و جدی #کشف _ حجاب بود و به صراحت اعلام کرده بود: پهلوی ها دست نشانده های #یهود و #صهیونسم هستند که می خواهند علیه جامعه اسلامی اقدام کنند. این کشف حجاب هم نشانه ای از همین مسئله است.

#شهید کامبوزیا و حجاب استدلالی

یکی از مسئولین استانی برای دیدن باغ و کتابخانه استاد به خانه ایشان رفت و متوجه شد که همسر و فرزندان استاد همگی چادری هستند، پرسید: استاد، شما که اهل کمالات هستید و این همه دانشجوی خارجی به دیدن شما می آید، چرا اهل خانه را مجبور می کنید #چادر سر کنند، بگذارید آزاد باشند.

استاد لبخندی زد و گفت: یک سوال دارم. اگر شما برای رفت و آمد، یک دمپایی کهنه داشته باشی، وقتی به جایی می روی، از آن مراقبت می کنی؟ آیا آن را از دزد مخفی می کنی؟

 این آقا متوجه نظر استاد نشد. کمی فکر کرد و گفت: نه استاد، کسی دمپایی کهنه رو مخفی نمی کنه.

استاد گفت: اگر یک جواهر گران قیمت داشته باشی چطور؟ آیا همین طور دنبال خودت بر می داری و بیرون می بری؟

این شخص گفت: نه، جواهر را مخفی می کنم تا کسی متوجه نشود. چون ممکن است دزدها بفهمند و به سراغ من بیایند.

استاد گفت: دختران و همسران، برای ما حمک جواهر را دارد. ما مثل جواهر از آن ها مراقبت می کنیم تا دزدان و آدم های مریض به سراغ آن ها نرود.

منبع: کتاب «کامبوزیا» زندگی نامه و خاطرات دانشمند شهید امیر توکل کامبوزیا، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ اول، 1397، ص51.

 

به مناسبت 17 دی ماه سالروز اجباری کردن #کشف حجاب توسط رضا خان