تخریبچی؛بزن به نفس ما

کاش

یک تخریبچی

میزد به معبر نفس ما

تخریب میکرد آنچه من است و هوای نفس را

که گاهی بدجور گیر میکنیم

میان مین های القاب و شهرت ها

تخریب چی برگرد

??????

شهادت هنر مردان خداست

 الو…سلااام…

صدای من رو از آبادان نزدیک ترین همسایه ی خرمشهر میشنوید…

این روزا خیلییی هوا گرمه

یه کم توی خیابون راه بری خیس از عرق میشی…

این روزا بود که بچه ها تمام تلاش خودشونو کردن تا خرمشهر آزاد شد…

مگه میشه؟؟!!

توی این گرما

زیر گرمای آفتاب

راستی جنگ گرماهای دیگه ای داره…

گرمای خمپاره

گرمای آر پی جی

گرمای خونی که روی زمین داغ ریخته شد?

گرمای لب های خشکیده از عطش?

گرمای بطری های خالی از آب…

گرمای خون جهان آرا…

خون بهنام محمدی…

خون حسین فهمیده…

خون علی ها

محمد ها

جاسم ها

فاطمه ها

و با این همه سختی خدا با همین خون ها خرمشهر را آزاد کرد

خرمشهر عزیزم آزادیت مبارک???

با شهدا

رفتید و آهنگ قدم هایتان سرود زندگی ام شد…

و امروز

شرحی بر این فراق ندارم

جز زخم ترکش های گاه و بیگاه شهر!!!

مصداق آروغ روشنفکری جوانان ما!!!!

این داستان نظر شما را درباره انتخابات عوض میکند

حاکمی؛کشوری را اشغال کرد.به وزیر خود گفت قوانینی تنظیم کن تا پدر این ملتو در بیاریم!!

فردای آن روز وزیر نزد شاه آمد و قوانین را خواند:

1_مالیات سه برابر مالیات فعلی

2_حقوق ربع عرف بقیه کشورها

3_شاه صاحب جان و مال همه مردم است

4_آروغ زدن ممنوع!!!

شاه گفت:بند چهارم چه معنی دارد؟

وزیر:بند چهارم سوپاپ اطمینان است بعدا متوجه معنی آن خواهید شد!!

وزرا قوانین را اعلام کردند.ملت گفتند: این که جان و مال ما از آن شاه باشد توجیه دارد چون ایشان صاحب قدرت است ولی یعنی چه نتوانیم آروغ بزنیم؟؟؟

مردم برای اینکه از امر شاه نافرمانی کرده باشند در کوچه و پس کوچه آروغ میزدند و میگریختند.جلسات شبانه آروغ برگزار میکردند و هرگاه آروغ میزدند احساس میکردند که کار سیاسی انجام میدهند.

ماموران هم مدام در حال دستگیری افراد آروغ زن بودند

و گاهی به منازل و رستورانها یورش میبردند و آروغ زن ها را دستگیر میکردند.!

روزی شاه به وزیر گفت:الان معنی سوپاپ اطمینانی که گفتی را میفهمم چون باعث شده هیچکس به 3قانون اول توجهی نکند.!!!

این داستان آروغ زدن حکایت شعار آزادی ای است که بعضی دولت ها برای جوانان گذاشته اند.

یعنی شما مشغول آزادی باشید و ما مشغول اختلاس…

یعنی شما مشغول آزادی باشید و ما مشغول رانت بازی…

شما مشغول آزادی باشید و ما مشغول جمع کردن ثروت…

این مطلب استثناء است

چون فوق العاده مصداق آروغ روشنفکری جوانان ماست…

واقع بینانه مشکل امروز کشور عزیز ما چیست؟!!…

امداد الهی

دل بسپار

به آتشی که نمیسوزاند “ابراهیم” را

و دریایی که غرق نمیکند “موسی” را

نهنگی که نمیخورد “یونس” را

کودکی که مادرش او را

به دست موج های “نیل” میسپارد

تا برسد به خانه تشنه به خونش

دیگری را برادرانش به چاه می اندازند 

سر از خانه ی عزیز مصر در می آورد

آیا هنوز هم نیاموختی؟؟!

که اگر همه عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد؛"نمیتوانند”

پس به تدبیرش اعتماد کن

به حکمتش دل بسپار

به او توکل کن و به سمت او قدمی بردار

تا ده قدم آمدنش به سوی خود را به تماشا بنشینی!!