امید وصال

بوی یار مهربان از جمکران آید همی
آخرش مهدی زِ مکه در امان آید همی

بوی عِطر شاه عالم در دلم افتاده است
دل به سمت مهدی صاحب الزمان آید همی

چشم ما در انتظار یاس نرگس خون شده
شاید این جمعه وصالش ارمغان آید همی

دل زِ مکر و حیله‌ی دنیای دون آتش گرفت
ای دلم شاید که یارم در بهار آید همی

روح ما بی یوسف زهرا به یغما رفته است
وقت آن شد یوسف ما در عیان آید همی

ما به جز ندبه به جز ناله ندیدیم چاره ای
شاید این یوسف زِ ندبه در میان آید همی

راه یوسف از گناه ما همی سَد گشته است
من که می‌دانم گناهم بَس گران آید همی

منبع:سید مهدی هاشمی

یوگا !!!

در این یادداشت به جمع‌بندی نکاتی در مورد یوگا می‌پردازیم:
1. علی‌رغم ادّعای برخی افراد که یوگا را صرفاً یک ورزش می‌دانند، با تأملّی اجمالی در عباراتی که از سوی بزرگان یوگا بیان شده و همچنین با در نظر گرفتن عقایدی که از سوی مروّجین این عرفان منتشر می‌گردد، می‌توان دریافت که یوگا را باید جزو آن دسته از عرفان‌هایی دانست که گرایش به آن در قرون اخیر رشد چشمگیری داشته است.
2. علّت معرّفی کردن یوگا به عنوان یک ورزش از سوی مروّجین این عرفان آن است که ایشان در صدد هستند تا با توجّه به «جایگاه ورزش در میان جوانان»، «آرامشی که همگان به دنبال آن هستند»، «واکنش عموم افراد جامعه نسبت به عرفان‌های نوظهور» و «تلاش در جهت کسب ثروت از طریق یوگا»، تمامی اشخاص جامعه به خصوص جوانان را به شرکت در جلسات خود علاقه‌مند ساخته و بدین ترتیب موجبات گرایش ایشان به افکار و عقاید خود را در پوشش ورزش بودن یوگا فراهم آوَرَند.
3. یوگا در لغت به معنای «پیوستن، مهار کردن، تمرکز بر یک نقطه و مراقبه» بوده و در فرهنگ هند برای هر شیوه زاهدانه‌ای بکار می‌رود که موجب جدایی فرد از دنیا می‌شود. یوگا در اصطلاح «آیینی است که به توقّف نوسان‌های روان منجر می‌شود».
4. هدف یوگا به جای «رشد حالات‌ آگاهی» و «کمک به فّعالیت‌های ذهنی و فکری انسان»، ممانعت از بروز چنین حالاتی به وسیله ارتقای «قناعت ماندگار درونی» و «قرار دادن ذهن در یک حالت خلأ و خلسه» است. بنابراین، یوگا به دنبال ارتباط و پیوند با خدا نیست؛ بلکه به دنبال پایان بخشیدن و متوقّف ساختن تمامی فعّالیت‌ها و شناخت‌های ذهنی است.
5. تاریخ پیدایش یوگا به قرن‌ها پیش از ظهور حضرت مسیح (ع) باز می‌گردد. لکن آیین، عقاید و آداب مربوط به یوگا نخستین بار توسّط فردی به نام «پاتانجلی» در کتاب «یوگا سوتره» جمع‌آوری و تدوین شد. همین مسئله باعث شد که برخی، پاتانجلی را ابداع کننده این عرفان بدانند؛ لکن حقیقت آن است که وی تنها مطالب موجود پیرامون این عرفان را جمع‌آوری و به شیوه مناسبی مدوّن کرده است.
6. یوگا جلوه عملی طرز تفکّر به اصطلاح فلسفی «سانکهیه» بوده و تنها تفاوت این دو، در آن است که عرفان یوگا برخلاف سانکهیه، خدایی به نام «ایشوارا» را باور دارد. پاتانجلی (تدوین کننده یوگا) سعی کرد تا با ارائه یک خداشناسی صوری، خود را در تقابل با جامعه مؤمنان و خداگرایان هندی و عموم مردم قرار ندهد و بدین ترتیب، به مقبولیّتی همگانی دست پیدا کند. از همین رو می‌توان گفت «ایمان به خدا» در یوگا، امری بود که پاتانجلی اعتقادی بدان نداشته و صرفاً به منظور فریب عوام و جلوگیری از مبارزات احتمالی با عقاید خود، آن را در میان اعتقادات یوگا قرار داد. پاتانجلی همچنین از اصطلاح ایشورا یا همان ارتباط خدای متشخّص به عنوان بهترین و لطیف‌ترین مراقبه در مراتب بالای سمادهی استفاده کرد. جالب آنکه پاتانجلی در عین اعتقاد به خدا عقیده به تناسخ نیز معتقد بود و رنج جهانی را نیز بر طبق سنّت هندی پذیرفت. وی هدف سلوک یوگایی را تمرکز و مراقبه معرّفی کرد و اعلام داشت تمامی تعالیم و دستورات این آیین، روشی در جهت دستیابی به تمرکز است نه رسیدن به خدا.
7. یوگا دارای اقسام مختلفی است. آنچه که در حال حاضر به عنوان یوگا در میان افراد رواج دارد، راجا یوگا یا همان یوگای مراقبه است که درصدد کنترل و مهار ذهن برای رسیدن به حالت آرامش است.
8. شیوا یکی از الهه‌های هندو است که بنابر عقاید این دین، به صورت بیگانه‌ای تاریک و دیوسان ظاهر شده و با تمامی دیگر خدایان و همچنین با انسان‌ها در تضاد و دشمنی است. در بسیاری از آثار هندو و همچنین در کتبی چون انجیل شیطانی از شیوا ذیل عنوان الهه‌های شیطانی یاد شده است.
9. یکی از بزرگان یوگا، راما کریشنا است که در یک خانواده فقیر برهمن به دنیا آمد و در دوران کودکی و نوجوانی خود چندان به تحصیل نپرداخت. وی به دلیل مشکلات مالی خانواده خود مجبور به حضور در معبد کالی (همسر یا دختر شیوا) شد و در جریان همین حضور، جذب این معبد گردیده و پس از مدتّی، موفّق به قرار گرفتن در مقام «روحانی مذهبی معبد کالی» و «فرزند کالی» گردید. در عکس‌های مختلفی که از راما کریشنا گرفته شده است، او در حال نشان دادن علامت دست شاخدار بوده و در صدد است تا به صراحت شیطان پرست بودن خود را ابراز کند.
10. از دیگر بزرگان یوگا، سوامی ویوکاناندا شاگرد ارشد راما کریشنا است. وی از هشت سالگی تحصیل را آغاز کرد و در این میان، با تاریخ اروپا و عقاید فیلسوفان غربی و عقاید مسیحیّت آشنا گردید. وی در هجده سالگی با راما کریشنا آشنا شد و در بیست و یک سالگی به عضویت لُژ فراماسونری درآمد. مرگ پدر سوامی و فقر خانواده وی موجب شد که سوامی مجبور شود ارتباط بیشتری با راما کریشنا برقرار کند. سوامی در اواخر عمر ارتباط بسیار نزدیکی با استاد خود دات و این ارتباط موجب شد که پس از مرگ راما، سوامی جایگزین آن گردد. سوامی نیز همچون استاد خود ارادت بسیاری به شیوا و کالی داشت و همواره این دو الهه شیطانی را مورد تقدیس و پرستش قرار می‌داد. از همین رو، او نیز همچون استادش بیشتر می‌توان یک شیطان پرست دانست تا یک خداپرست. وی از سال 1893 میلادی مسافرت‌های خود به منظور ترویج افکار و عقایدش را آغاز کرد و توانست افراد زیادی را در اروپا و امریکا گرد خود جمع کند.
11. افکار و عقایدی که از سوی سوامی ویوکاناندا منتشر می‌شد آمیخته‌ای از «عقاید هندو»، «عقاید و ریاضت‌های یوگا»، «عقاید فیلسوفان غربی» و «برخی از عقاید مسیحیّت» بود. علّت مورد استقبال قرار گرفتن این عقاید از سوی مردمان اروپا و امریکا آن بود که سوامی در زمانیکه تمام بشریّت پس از یک دوران دوری از دین، تشنه دریافت مسائل معنوی و کسب آرامش بود، این عقاید را که با پیشینه ذهنی مردم از دین مطابقت داشت، به ایشان عرضه کرد. البتّه در این میان، نباید نقش کلیدی رسانه‌های غربی را که پس از سخنرانی وی در پارلمان ادیان شیکاگو، به شدّت از او تمجید و حمایت کردند، فراموش کرد.  

نویسنده : محمدحسن نجاری

مهربانی حضرت زهرا سلام الله علیها

قالَتْ علیها السلام : إلهى وَ سَیِّدى ، اءسْئَلُكَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُكاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتى ، وَشیعَةِ ذُرّیتَى.

خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى كه آنها را برگزیده‌اى ، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان ، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى .

.(كوكب الدّرىّ: ج 1، ص 254.)

شهادت بانوی دو عالم - سلام الله علیها - تسلیت باد !

بعد از رحلت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خلفای اسلامی همواره از نقل احادیث پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ذکر سیره و شیوه زندگانی حضرت و صحابه وفادار او استقبال نکردند و در این میان کسانی که برخلاف وصیت نبوی حاکم شدند، از مخالفین عمده این نقلها بودند. چرا که از جایگاه پایین خود خصوصاً در دوره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ باخبر بودند و از سوی دیگر از شأن بالای صحابه مقرب حضرت آگاهی داشتند. لذا نقل احادیث و سیره آنها را خطری برای خود تلقی می‌کردند. برخی حتی به همین مقدار بسنده نمی‌کردند، بلکه در کنار منع نقل احادیث و سیرة بزرگان نقلهایی آمیخته با دروغ به آنها نسبت می‌دادند و در وقایع تاریخی دخل و تصرف و تحریف می‌نمودند و در این میان اختلافات قبیلگی، دسته‌بندی‌های سیاسی و فرقه‌ای و جناح بازی‌ها خود از عوامل تحریف بود. چنانچه هشام بن عبدالملک برای اعمش که گرایش شیعی داشت نوشت: برای من فضایل عثمان و زشتی علی را بنویس، اعمش در پاسخ او نوشت: اگر تمام مناقب اهل زمین برای عثمان باشد زشتی‌های آن برای علی برای تو نفع و ضرری ندارد. از نکات مهم که در جای خود از مهم‌ترین علل تحریف تاریخ است، اعتقاد مورخین اسلامی به «عدالت صحابه» است چرا که اینان با چنین اعتقادی در نقل اخباری که عدالت صحابه را خدشه‌دار می‌نمود، دچار تردید شده و به تحریف آن می‌پرداختند. از سوی دیگر مورخین شیعی نیز در نقل وقایع و رویدادهای مهم اسلامی با توجه به وجود دولتهای سنی مذهب با مشکلات فراوانی مواجه بودند. یکی از اصلی‌ترین و به عبارت صحیح‌تر مهمترین کتاب شیعی که به نقل وقایع و حوادث دوره خلفای راشدین پرداخته است کتاب سلیم بن قیس هلالی است که از سوی ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ نیز بسیار مورد تأییدبود. ولی این کتاب ارزشمند نیز در جریان حوادث تاریخ مفقود گردیده و آنچه اکنون با این عنوان در دسترس عموم است، از نظر عده‌ای از محققین دارای اعتبار نیست. پس در واقع علمای شیعی یا در اثر فضای رعب و وحشتی که از سوی حکام سنی مذهب حاکم بود قادر به نقل همه تاریخ و واقعیت‌های آن نبودند و یا هم اگر کسی چون سلیم بن قیس به نقل همه حوادث می‌پرداخت در واقع با دسیسه‌های همان حکام حاصل زحماتش معدوم می‌شود. حقیقت‌طلبان از حقایق تاریخ بدور ماندند. با وجود همه این مشکلات و توطئه‌ها یافتن بعضی از حوادث از لابه‌لای برگه‌های تاریخ اگر چه بسیار صعب و مشکل است ولی دور از دسترس نیست، یکی از همین وقایع به آتش کشیدن درب خانه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و شکستن درب و آسیب رساندن به فاطمه ـ سلام الله علیها ـ می‌باشد. برای پرداختن به منابع معتبر که در بردارنده این رویداد هستند بهتر دیده شد که این حادثه را از منابع معتبری که در دسترس است نقل نماییم:
پس از آنکه عده‌ای از صحابه مهاجر و انصار در سقیفه با ابوبکر بیعت نمودند، فردای آن روز نیز ابوبکر جهت گرفتن بیعت عمومی در مسجد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ حاضر شد، در این میان علی ـ علیه السّلام ـ و بنی‌هاشم و شماری از یاران حضرت ـ علیه السّلام ـ به دور از این کشمکشها در منزل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در سوگ از دست رفتن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ گردهم آمده بودند و درصدد تجهیز و کفن و دفن حضرت بودند. ابوبکر پس از بیعت عمومی کسی را جهت فراخواندن حضرت علی ـ علیه السّلام ـ به مسجد و شرکت در بیعت عمومی فرستاد. البته در این میان اختلافاتی در زمان و تاریخ چنین امری وجود دارد. ابن قتیبه آورده است که: ابوبکر چون دوبار قنفذ را به خانه علی ـ علیه السّلام ـ فرستاد و علی ـ علیه السّلام ـ جواب منفی داد. ابوبکر عمر را به همراه چند نفر به طرف خانه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ فرستاد. بعضی عثمان، خالد بن ولید، مغیرة بن شعبه، ابوعبیده جراح و حتی خود ابوبکر را از همراهان عمر نام برده‌اند. همچنین از قنفذ نیز در این جمع یاد شده است.
ابوبکر در زمان فرستادن عمر به او گفت: اگراطاعت نکردند (و از خانه جهت بیعت بیرون نیامدند) آنان را بکش.
ابی‌الفداء درکتابش می نویسد: ابوبکر عمر بن خطاب را به سوی علی و همراهان او فرستاد آنها را از منزل فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بیرون آورد و به عمر گفت: اگر ابا کردند آنان را بکش. پس عمر با مقداری آتش به سوی آنان رفت تا خانه را به آتش بکشد. وقتی عمر به خانه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ رسید بانگ برآورد و اهل خانه را برای بیعت فراخواند و تهدید نمود که خانه را به آتش خواهد کشید. مردم گفتند که فاطمه درون خانه است. عمر گفت: باشد.فاطمه ـ سلام الله علیها ـ که صدای عمر را شنید جلو آمدو به روایتی از پشت درب با عمر به گفتگو پرداخت و فرمود: آیا می‌÷واهی خانه مرا به آتش بکشی؟ عمر گفت: آری.در اثر گفتگوهایی که بین فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و عمر رد و بدل شد و ناله‌های حضرت ـ سلام الله علیها ـ مردم بسیاری ناظر به این حادثه متفرق شدند و عمر با عده‌ای باقی ماند. این قسمت واقعه را اکثر منابع سنی و شیعه نقل کرده‌اند .اختلاف گزارشها پس از این صحنه شروع می‌شود. گروهی براین باورند: زبیر و علی ـ علیه السّلام ـ با شمشیر خارج شدند آنان را گرفتند و کشان کشان به مسجد بردند. بعضی نیز قائلند که با تهدید عمر همه همراهان علی ـ علیه السّلام ـ از منزل بیرون آمدند و بیعت کردند به جز علی ـ علیه السّلام ـ بلکه ابوبکر چون استدلالهای حضرت ـ علیه السّلام ـ را شنید گفت: اگر بیعت نمی‌کنی ترا مجبور به آن نخواهم کرد. امّا اینکه عمر درب خانه را به آتش کشیده است در این مورد گزاره هایی از سنی و شیعه وجود دارد که مؤید حجوم و آتش زدن می‌باشند. این اخبار را در ادامه آورده‌اند که عمر درب نیم سوخته را با لگد خود باز نمود و چون فاطمه ـ سلام الله علیها ـ در پشت درب قرار داشت در اثر شدت ضربه نوزادی را که حامله بود سقط نمود.
همچنین عمر با تازیانه قنفذ ضربة سخنی به بازوی حضرت ـ سلام الله علیها ـ نواخت که در اثر آن تورمی در دستان حضرت پدیدار شد و چون عمر همچنان مقاومت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را دید سیلی محکمی به صورت حضرت نواخت که گوشواره از گوشش خارج شد، پس از آن عمر علی ـ علیه السّلام ـ را با حالتی زشت و توهین‌آمیز به مسجد برد.در این میان آنچه از روایات اهل سنّت قابل توجه است این می‌باشد که اینان راویان اخبار آتش زدن درب خانه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و سقط جنین را دروغگو و رافضی می‌خوانند. به طور مثال عسقلانی در لسان المیزان ضمن آوردن خبر سقط جنین از زبان احمد بن محمد سرّی بن یحیی بن ابی دارم او را رافضی و دروغگو می‌خواند و یا ذهبی در میزان الاعتدال و شهرستانی نیز وقتی چنین خبری را از ابراهیم بن سیار معروف به نظّام معتزلی نقل می‌کند او را به رفضه و کذب متهم می‌نماید و همچنین است حال صفدی و نظر او در مورد نظّام.
در هر صورت بحث آتش زدن درب خانه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و ضرب و شتم آن حضرت که منجر به سقط جنین شد، ‌حادثه‌ای نیست که براحتی بتوان از کنار آن گذشت و توقع داشت که به حدّ وفور در منابع شیعه و سنی به چشم بخورد. در پایان کلام را با گفتاری از ابوبکر و مسعودی ختم می‌کنیم: در منابع تاریخی اهل سنّت آمده است که ابوبکر در زمان احتضار گفت: بر چیزی از دنیا تأسف نمی‌خورم مگر بر سه کاری که انجام دادم و دوست داشتم که انجام ندهم.. امّا سه کاری که انجام دادم و ای کاش نمی‌کردم: از خانه فاطمه تفتیش نمی‌کردم اگر چه حتی به جهت جنگ بر روی من بسته می‌شد و… مسعودی ضمن نقل این گفتار می‌گوید: و در این باب صحبت‌های زیادی نمود.که از این صحبتها ابوبکر در کتب اهل تسنن چیزی به دست نمی‌آید.ازگزارشهای مختلف می توان دریافت که اهل بیت پس ازپیامبر توسط مردم مورد ظلم واقع شدند اول ازهمه حضرت زهرا وامیر مومنان بودند.

هوای چشمهایم !

هوا آفتابی باشد یا ابری…

فرقی نمیکند…

بی تو…

چشمهای من…

همیشه بارانی است…

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج