شهید ابراهیم هادی

بسم رب الشهدا

دوست

در یکی از عملیات های نفوذی در منطقه گیلان غرب یکی از رزمندگان شجاع به نام ماشالله عزیزی در حال عبور از میدان مین به علت انفجار به سختی مجروح شد و همان جا افتاد

دشمن در نزدیکی او سنگر دیده بانی داشت و آن منطقه در تیررس کامل دشمن بود.هیچکس امیدی به زنده ماندن او نداشت.

ساعاتی بعد ابراهیم با استفاده از تاریکی شب و با شجاعت به سراغ او رفت تا بتواند او را به عقب منتقل کند.ولی با تعجب مشاهده کرد که بدن بی رمق او خارج از میدان مین در محل امنی قرار دارد.

ابراهیم او را به عقب منتقل کرد.در راه بازگشت بود که متوجه شد ماشالله هنوز زنده است و او را سریع به بیمارستان رساند.

بعدها زنده یاد عزیزی در دست نوشته هایش آورد که :وقتی در میدان مین بی هوش روی زمین افتاده بودم چهره ای نورانی را مشاهده کردم که بالای سرم آمد و سرم را به زانو گرفت و دست نوازشی بر سرم کشید.

بعد هم مرا از محدوده خطر خارج کرد و فرمودند:

یکی از دوستان ما می آید و تو را نجات خواهد داد.لحظاتی بعد احساس کردم کسی مرا تکان میدهد و بعد مرا روی دوش قرار داد و حرکت کرد.وقتی هم به هوش آمدم متوجه شدم بر روی دوش ابراهیم قرار دارم.

از این رو ماشالله خیلی به ابراهیم ارادت داشت.

بعد از شهادت ابراهیم بود که ماجرای آن شب را برای ما تعریف کرد و گفت آن جمال نورانی از ابراهیم به عنوان دوست یاد کرد….

منبع:کتاب سلام بر ابراهیم

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.