شهید ستاری به روایت همسر❤

یکبار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور؛نمازش که تمام شد گفتم:منصورجان مگه جا قحطیه که میای می ایستی وسط بچه ها نماز؟خب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.

تسبیح رو برداشت و همانطور که میچرخاندش گفت:این کار فلسفه داره من جلوی اینها نماز می ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن.مهر رو دست بگیرن و لمس کنن.من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن چطور بعدا بهشون بگم بیایین نماز بخونین؟؟!

قرآن هم که میخواست بخونه همینطور بود.ماه رمضان ها بعد از سحر کنار بچه ها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخوند.همه دورش جمع میشدیم من هم قرآن دستم میگرفتم و خط به خط با او میخواندم.اصلا اهل نصیحت کردن نبود.میگفت بجای اینکه چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.

?????????????

  • نظر از: حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت
    1396/03/08 @ 02:11:14 ب.ظ

    حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت [عضو] 

    سبک زندگی شهدا خاصه
    http://alzahra-goldasht.kowsarblog.ir

  • پاسخ از: یاس نبوی
    1396/04/28 @ 08:34:03 ب.ظ

    یاس نبوی [عضو] 

    بله صددرصد و ان شاالله ادامه دهنده ی راه شهیدان باشیم.صلوات

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.