کربلا

خداوندا دلم تنگ حسین است

دلم خاک کف پای حسین است

خدایا کاش شهرم کربلا بود

سرم هم مبتلا بر نیزه ها بود

چنان مستم نما از جام مولا

که جان بیرون رود از عشق مولا

حسین بن علی شمع وجود است

که فارغ از همه بود و نبود است

خدایا تار و پودم کربلاییست

که آسایش در این ملک بلا نیست

منم پروانه مولا گشته شمعم

مکن تفریق.بر او گشته جمعم

طریق عشق بازی راز دارد

بنازم دلبرم را ناز دارد

کشم نازت به جانم حضرت عشق

فدای تار مویت حضرت عشق

خداوندا بهشتم کربلا کن

وجودم را به آقا مبتلا کن

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.