راحت الحلقوم!!!

یکی از اشخاص که با مرحوم آقای قاضی آشنایی داشت ولی مقام ایشان را نمیشناخت؛موقع احتضارشان در بالای سرشان بود.

در لحظات آخر آقا قاضی فرمودند:

نزدیک است که راحت الحلقوم شوم!!!

آن آقا فکر کرد که آقای قاضی در آن لحظه،هوس شیرینی(راحت الحلقوم)را کرده؛لذا برای خریدن شیرینی به بیرون رفت و وقتی با شیرینی برگشت؛در آن وقت آقای قاضی زنده نبودند و در آن حال فهمید که منظور آقا چه چیزی بوده.

منبع:کتاب گفتار بزرگان در لحظات سخت جان دادن ص81و82

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.