عاشقانه شهدا

قبل از شروع جنگ همیشه حمید توی کردستان بود

تا حمید از خونه میرفت بیرون من اصلا تحمل اون خونه رو نداشتم

معمولا میرفتم خوابگاه پیش دخترا یا پیش خواهر حمید یا میرفتم خونه مادرم

حمید وقتی بعد از یه مدتی از کردستان برمیگشت خب نمیدونست من کجام

بعد به همه جا زنگ میزد دنبال من میگشت

میگفتن حمید باز فاطمه رو گم کرده…

حمید بعد یه انتقام خوبی ازم گرفت

اون منو زود پیدا میکرد در عرض دو سه ساعت…

ولی من بیست و پنج ساله که…

به یاد شهید جاویدالاثر حمید باکری صلوات

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.