عاشقانه شهدا
قبل از شروع جنگ همیشه حمید توی کردستان بود
تا حمید از خونه میرفت بیرون من اصلا تحمل اون خونه رو نداشتم
معمولا میرفتم خوابگاه پیش دخترا یا پیش خواهر حمید یا میرفتم خونه مادرم
حمید وقتی بعد از یه مدتی از کردستان برمیگشت خب نمیدونست من کجام
بعد به همه جا زنگ میزد دنبال من میگشت
میگفتن حمید باز فاطمه رو گم کرده…
حمید بعد یه انتقام خوبی ازم گرفت
اون منو زود پیدا میکرد در عرض دو سه ساعت…
ولی من بیست و پنج ساله که…
به یاد شهید جاویدالاثر حمید باکری صلوات
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط یاس نبوی در 1396/05/22 ساعت 09:39:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید