چادر مادرم حرمت دارد

چادر مادر من فاطمه حرمت دارد…

نه فقط شبه عبایی مشکیست

که سرت بندازی

و خیالت راحت

که شدی چادری و محجوبه

چادر مادر من فاطمه حرمت دارد

قاعده/رسم/شرایط دارد

شرط اول همه اش نیت توست

محض اجبار پدر یا مادر

یا که قانون ورودیه دانشگاه است

یا قرار است گزینش شوی از ارگانی

یا فقط محض ریا

شایدم زیبایی/با کمی آرایش

نمی ارزد به ریالی خواهر

چادر مادر من فاطمه شرطش عشق است

عشق به حجب و حیا

به نجابت به وفا

عشق به چادر زهرا

که برای تو و امنیت تو خاکی شد

تا تو امروز شوی راحت و آسوده

کسی سیلی خورد…

خون این سیل شهیدان

همه اش با هدف چادر تو ریخته شد

خواهرم

حرمت این پارچه مشکی تو

مثل آن پارچه مشکی کعبه والاست

یادگار زهراست

نکند چادر او سرکنی اما روشت

منشت

بشود عین زنان غربی

خنده های مستی

چشمک و ناز و ادا 

عشوه های ناجور

به خدا قلب خدا میگیرد

به خدا مادره من فاطمه شاکی بشود

به همان لحظه سیلی خوردن

لحظه پشت در او سوگند

خواهرم

چادر مادر من فاطمه حرمت دارد…

خواهرم

من پدرم ایل و تبارم

همه ی دار و ندارم

به فدایت

حرمتش را نشکن…

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.